کد مطلب:252969 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:273

ذکر مقام متبرکه ی حضرت صاحب الأمر در امکنه متعدده و در مواضع معینه که به مؤمنین
اولا: در سر من رآی: در سراب معروف كه مذكور شد.

دوم: جزیره ی اخضر، واقع است در بحر ابیض، آنجا به ولایت اندلس و هر بوستان نزدیك است كه حضرت صاحب الامر و اولاد و اصحاب آن حضرت علیه السلام در آنجا می باشند، و مكان شریفی است در ساحل بحر سفید و شبه جزیره ای است، یعنی از سه طرف آب است و یك طرفش خشكی است كه اهل اندلس او را جزیره ی رفضیه می خوانند، چه ساكنان آن عموما شیعه ی امامیه اند و قوه ی ضروریه ایشان از جزیره ی اخضر كه مقام حضرت حجت است می رسد، یعنی وكیل ناحیه ی مقدسه سالی دو بار در كشتیها بار كرده از راه بحر ابیض كه به آن ناحیه ی مقدسه محیط است می آورد، و در بعضی از ازمنه ی سابقه مرد صالحی به مساعدت توفیق به آنجا رسیده و شرح آن قصه را شیخ اجل سعید شهید محمد مكی نقل كرده، و سید اجل امیر شمس الدین سید اسدالله شوشتری در رساله ی خود بیان نموده، و گویند در خارج حظیره ی مقدسه بعضیها شب و روز آماده و مهیا هستند و انتظار فرج امام قائم آل محمد علیه السلام را می كشند. [1] .

سیم مسجد سهله [2] : علما و مشایخین امامیه كرات و دفعات حضرت حجت علیه السلام را در آنجا رؤیت و زیارت كرده اند و از آنجا نیز ظهور خواهد فرمود.

چهارم: وادی السلام [3] : همان پشت كوفه و قبرستان نجف است، بسیاری از فضلاء و مؤمنین در مكان مزبور به حضورش نائل شده اند.

پنجم حله [4] : كه تحت قبه ی مطهره آن حضرت در حله در كمال اشتهار است، مكررا امام



[ صفحه 807]



زمان در آن مكان ظاهر شده و اعجاز نموده است.

ششم نعمانیه: ناحیه ای است از عراق مابین واسط و بغداد واقع است، مقام متبركه ی حضرت قائم عجل الله فرجه در آنجا نیز می باشد.

هفتم تبریز: كرات از فضلای خالص العقیدت، و از صاحبدلان ارباب طریقت حضرت حجت را در میدانی كه معروف است به میدان حضرت صاحب مشاهده نموده اند در حالی كه به نماز ایستاده است، پس از آنكه حرمت و حشمت آن مكان شریف به علما و كملین [5] آن بلد ثابت و محقق شد بعد از روزگاری دیر جعفر قلی خان دنبلی در آن مكان بقعه ای برافروخت، و متولی و خدمه بر آن مقام شریف برگماشت، از آن زمان تاكنون اهالی آذربایجان از رجال و نسوان به زیارت آن مكان می پردازند، و قربانی كرده و به نذر و شموع در آن می افروزند، و فعالی [6] از آن بقعه كرامات ظاهر گشته است، حكایت پناه بردن گاو به میان بقعه، و رفتن قصاب از قفای گاو و قصد ذبح كردن و مردن قصاب، و چراغانی كردن، در السنه و افواه مشهور است، اكنون آن حضرت زیارتگاه معروف است.

هشتم مسجد مقدس جمكران: در یك فرسخی قم واقع است، مسجد شریف را شیخ عفیف و صالح شیخ حسین بن مثله جمكرانی، یا شیخ ابوالحسن الرضآء قمی بنا به فرمان حضرت صاحب الزمان تعمیر و بنیان كرده اند، چنانكه تفصیل او را در كتاب «نجم الثاقب» بیان نموده است، كه حضرت ایشان را شبانه به همان مكان احضار فرموده حكم به تعمیر مسجد كرده، و امر فرموده است كه خلق الله بعد از اتمام تعمیر مسجد عموما به زیارت آن مقام شریف آیند و دو ركعت نماز تحیت و دو ركعت نماز غیبت آن حضرت را بخوانند، و به لفظ مبارك فرمودند كه:

«یا حسن انما هذا المسجد للأمام صاحب الزمان، فمن صلهما فكأنهما صلی بالبیت العتیق».

و قریه ی رهق كه از توابع قم است از موقوفات این مسجد است، تفصیل تعمیر مسجد جمكران را در «تاریخ قم» كه از مصنفات شیخ حسن فاضل قمی [است] كه از كتاب «مؤنس الحزین» نقل كرده است.

مؤلف گوید:

مقام آن جناب یعنی حضرت صاحب الأمر علیه السلام در حله همان است كه علامه ی نوری طاب



[ صفحه 808]



ثراه در تضاعیف حكایت باب هفتم در چند مقام به آن اشاره فرموده، از آن جمله در حكایت بیست هفتم نقل كرده كه ابن أبی الجواد نعمانی مولای ما مهدی علیه السلام را دیده است، پس عرض كرد به او ای مولای من برای تو مقامی است در نعمانیه، و مقامی است در حله پس كدام وقت تشریف دارید در هر یك از آنها؟

فرمود به او: كه می باشم در شب سه شنبه و روز سه شنبه در نعمانیه، و روز جمعه و شب جمعه می باشم در حله، و لكن اهل حله به آداب و نماز رفتار نمی كنند، تا آخر آنچه آن حضرت فرموده.

و شیخ مفید رحمه الله در «ارشاد» [7] اشاره فرموده و گوید: مخفی نماند كه در جمله از اماكن محل مخصوصی است معروف به مقام آن جناب مثل: وادی السلام، و مسجد سهله، و حله، و خارج قم، و غیر آن، و ظاهر آن است كه كسی در آن مواضع به شرف حضور مشرف، یا از آن جناب در آن جاها معجزه ظاهر شده، و از این جهت داخل شده در اماكن شریفه متبركه و محل انس و تردد ملائكه و قلت شیاطین در آنجا، و این خود یكی از اسباب قریبه اجابت دعا، و قبول عبادات است.

و در بعضی از اخبار رسیده كه خداوند را مكانهائی است كه دوست می دارد عبادت كرده شود در آنجا، و وجود امثال این اماكن چون مساجد، و مشاهد ائمة علیهم السلام، و مقابر امام زادگان، و صلحا، و ابرار در اطراف بلاد، از الطاف عینیه ی الهیه است برای بندگان درمانده، و مضطر، و مریض، و مقروض، و مظلوم، و هراسان، و محتاج و نظایر ایشان از صاحبان هموم مفرق قلوب و مشتت خاطر و مخل حواس، كه به آنجا پناه برند، و تضرع نمایند، و به وسیله ی صاحب آن مقام از خداوند مسئلت كنند، و دوای درد خود را بخواهند، و شفا طلبند، و دفع شر اشرار كنند، و بسیاری شده كه به سرعت مقرون به اجابت شده، با مرض رفتند و با عافیت برگشتند، و مظلوم رفتند و مغبوط آمدند، و با حال پریشان رفتند و آسوده خاطر مراجعت نمودند، و البته هرچه در آداب و احترام آنجا بكوشند خیر در آنجا بیشتر ببینند، و احتمال می رود كه همه ی آن مواضع داخل باشد در جمله ی آن خانه ها كه خدای تعالی امر فرموده است كه بایست مقام آنها بلند باشد، و نام خدای تعالی در آنجا مذكور شود، و مدح فرمود از كسانی كه در بامداد و پسین در آنجا تسبیح حق تعالی گویند.



[ صفحه 809]



در «نجم الثاقب» در حكایت چهل دوم در احوال زنی كه كور شده بود گوید:

پس چون شب جمعه شد او را برداشتند به آن قبه ی كه مقام حضرت حجت است در حله بردند و او را داخل قبه كردند، و آن زنان مؤمنات بر در آن قبه خوابیدند، و چون چهار یك شب گذشت آن زن بیرون آمد به سوی ایشان با چشمهای بینا و او یك یك ایشان را می شناخت، و رنگ جامه های هر یك ایشان را به ایشان خبر داد، و ایشان همگی شاد گشتند و خدا را حمد كردند بر حسن عافیت، و از او پرسیدند كیفیت احوال را؟

گفت: چون شما مرا داخل كردید و از قبه بیرون آمدید، دیدم دستی بر دست من رسید و گفت بیرون برو كه خدای تعالی تو را عافیت داده است، پس چشمهایم باز شد و قبه را دیدم كه پر از نور گردیده بود، و مردی را در میان قبه دیدم گفتم تو كیستی گفت منم محمد بن حسن، پس از نظر من غایب گردید، تا آخر حكایت.

و در حكایت چهل و سیم بعد از این نیز شفای فلجی را در آن مقام شریف نقل نموده است.

و قصه ی ابوراجح حمامی حلی: كه علامه ی مجلسی در «بحار» نقل كرده كه در حله حاكمی بود او را مرجان صغیر می گفتند و او از ناصبیان [8] بود، پس به او گفتند كه ابوراجح پیوسته صحابه [9] را سب می كند، پس آن خبیث امر كرد كه او را حاضر گردانند، چون حاضر شد امر كرد كه او را بزنند و چندان او را زدند كه به هلاكت رسید، و آنقدر بر سر و صورتش زدند از شدت آن دندانهای او ریخت، و زبان او را بریدند، و به زنجیر آهنی او را بستند، و بینی او را سوراخ كردند، و ریسمانی از مورا داخل سوراخ بینی او كردند و سر آن ریسمان را به ریسمان دیگر بستند، و سر آن ریسمان را به دست جماعتی از جوانان خود داد و امر كرد كه او را با آن جراحت و آن هیئت در كوچه های حله بگردانند و بزنند، پس آن اشقیا او را بردند و چندان زدند تا آنكه بر زمین افتاد و به هلاكت رسید، پس حال او را به حاكم لعین خبر دادند و آن خبیث امر به قتل نمود، حاضران گفتند كه او مرد پیر است و آن قدر جراحت به او رسید كه او را خواهد كشت و احتیاج به كشتن ندارد، پس او را رها نمودند و اهل او را برداشته به خانه بردند، و شك نداشتند كه او در همان شب خواهد مرد، پس چون صبح شد مردم به نزد او رفتند دیدند كه



[ صفحه 810]



ایستاده مشغول نماز است، زبانش صحیح و سالم، و دندانهای ریخته او برگشته، و جراحتهای او مندمل گشته است، و اثری از شكست و جراحت او نمانده، پس مردم حله از حال او تعجب كردند و از امر سئوال نمودند؟

گفت: كه من به حالی رسیدم كه مرگ را معاینة [10] دیدم، و زبانم نبود كه از خدا سئوال كنم، پس به دل خود از خدای تعالی سئوال و استغاثه، و طلب دادرسی نمودم از مولای خود حضرت صاحب الزمان علیه السلام و چون شب تاریك شد دیدم كه خانه تمام پر از نور شد، ناگاه حضرت صاحب الزمان را دیدم كه دست شریف خود را بر روی من كشید و فرمود كه بیرون رو و از برای عیال خود كار كن، به تحقیق كه حق تعالی تو را عافیت عطا كرده است، پس صبح كردم در این حالت كه می بینی، و چون خبر او شایع شد حاكم او را طلب نمود و حاضر شد و دیروز او را بر آن حال دیده بود و امروز او را بر این حال كه ذكر شد، و اثر جراحات را در او ندید، و دندانها و زبانش را در جای خود صحیح و سالم دید، پس حاكم لعین را از این حال رعبی عظیم حاصل شده، و او بیشتر از این وقتی كه در مجلس خود می نشست پشت خود را به جانب مقام حضرت علیه السلام كه در حله بود می كرد و پشت پلید خود را به جانب قبله و مقام آن جناب می نمود، و بعد از چند وقتی درنگ نكرد كه مرد، و آن معجزه ی باهره به آن خبیث فایده نبخشید.



[ صفحه 811]




[1] امروزه بنا بر تحقيقات مورخين و محققين ثابت شده است كه قضيه ي جزيره ي أخضر يا خضراء گو اين كه واقعيت خارجي دارد (جزيرة الخضراء) نام يكي از سرزمينهاي اندلس در هنگام سيطره ي مسلمانان بر آن بوده است ليكن ارتباطي با شيعه نداشته و روايات متعلق به آن حقيقتي ندارد.

[2] اين مسجد در شهر كوفه واقع است.

[3] امروزه در گورستان نجف جايگاهي است به نام صاحب الزمان عليه السلام كه گفته نويسنده اشاره به آن مقام است، اين مقام از مستحدثات سيد محمد مهدي بحرالعلوم رحمه الله است.

[4] مقصود شهر حله است كه در ميانه راه بغداد - نجف واقع است و يكي از مراكز كهن شيعه مي باشد در سده هاي پنجم و ششم و هفتم مهمترين حوزه علميه شيعه را در خود جاي مي داده است.

[5] پيرمردان.

[6] كارهايي.

[7] چنين متني در «الارشاد» وجود ندارد!.

[8] ناصبي كسي را گويند كه به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله دشمني و عداوت ورزد و بنا بر روايات وارده كه (الناسب لنا أهل البيت أنجس في الكلب) فقهاي اماميه همگي فتوي به كفر و نجاست ناصبيان داده اند.

[9] مقصود از صحابه اي كه هدف لعن او بوده آن گروهي هستند كه خلافت را غصب كرده و به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله ظلم روا داشتند وگرنه صحابه نيك پيامبر صلي الله عليه و آله واجب الاحترامند.

[10] عيان و آشكار.